اگرچه او خانه ای برای خود نداشت، این نوجوان بیچاره در دوست پسرش فریاد می زد تا او بتواند در اتاق خوابش فریاد بزند و پدرش در اتاق دیگر بود. پس از دادن او یک ضربه، او در تمام چهار و خدای یک تپش خوب است. پس از مدتی سوار دیک خود، دهان او را باز کرد و تقدیر خود را در دهانش گرفت.